قرار نیست که سند محل کار بهدلیل 30سال خدمت به نام کارمند بازنشسته زده شود.مثال دیگر: خانوادهای، خانهای ویلایی را اجاره کرده و چون صاحبخانه سرگرم تجارت کلان است و ارزش این خانه در مقایسه با سایر داراییهای او بسیار ناچیز است، بهمدت 20سال سراغی از مستاجر خود نمیگیرد و حتی یک ریال هم اجاره اولیه را افزایش نمیدهد. اما پس از فوت وی، ورثه درخواست تخلیه ملک را میکنند و مستاجر پس از تسویهحساب، ملک را تحویل میدهد. 20سال سکونت مستاجر در ملک مورد نظر متضمن خوردن سند خانه ویلایی به نام او نیست.
مثال عینی: قضیه تشکیل 2کمیته پیشکسوتان برای تیم پرسپولیس نیز دقیقا همان ماجرای کارمند بازنشسته و مستاجر چندینساله است. هفته گذشته خبر رسید که گروهی از پیشکسوتان باشگاه پرسپولیس (از افرادی که یک دقیقه تا چندین سال در این تیم بازی و مدیریت کردهاند) ظاهرا تشکلی به نام «پیشکسوتان پرسپولیس» تشکیل دادهاند. حالا از روی تصادف یا بهصورت عمدی، اغلب اعضای این تشکل در تقابل با مدیریت فعلی باشگاه هستند و معتقدند که باید اداره باشگاه پرسپولیس به آنها سپرده شود. البته مدیریت باشگاه پرسپولیس نیز در برابر ائتلاف رقیبان، بیکار ننشسته و خود اقدام به جذب پیشکسوتان باشگاه کرده است.
واقعیت: به نفس قضیه - از این جهت که جمعکردن پیشکسوتان باشگاه اقدام شایسته و نیکویی است - ایرادی وارد نیست اما هنگامی که اعضای این دو تشکل در مصاحبههایشان، خود را به نوعی صاحب و مالک باشگاه میخوانند، موضوع برای مالکان اصلی این باشگاه غیرقابل هضم میشود. چه بازیکن و چه مدیری که در هر مقطع زمانی به پرسپولیس خدمت کرده باشد منتی بر سر این باشگاه ندارد چون برای زحمات خود حتما « ما بازا» دریافت کرده و قرار نیست که چند روز یا چند سال بازی یا مدیریت در پرسپولیس منجر به ایجاد حق مالکیت شود.
تکرار: ... و باز هم ناگزیر باید این جمله نخنما را تکرار کنیم که صاحبان اصلی باشگاه پرسپولیس «مردم» یا بهتر بگوییم طرفداران این تیم هستند. اگر قرار است سرانجام پرسپولیس از قیدوبند سازمان تربیت بدنی رها شود (که احتمالا تحقق این آرزو مدتها به طول خواهد انجامید)، طبیعتا باید به صاحبان اصلی آن برسد. برای طرفداران عاشق و متعصب پرسپولیس دشوار است که برخی از بازیکنان و مدیران این تیم - حتی اگر دهها سال هم سابقه در این تیم داشته باشند- خود را صاحب اصلی این باشگاه معرفی کنند.